اقتصاد گسترده، مبتنی بر توانایی ایجاد تعهدات با صداقت است.
وقتی در مورد کالایی نا اطمینانی وجود داشته باشد (که تقریبا در مورد هر چیزی که می خرید اینگونه است) شما بعنوان یک خریدار به فروشنده وابسته هستید.
وقتی غذا می خرید مطمئن هستید که شما را مریض نمی کند وقتی دارو می خرید، امیداورید که عوارض جانبی نداشته باشد.
فرضتان این است که ماشینی که می خرید بطور قابل اطمینان کار می کند و انتظار دارید که تعمیرکار آن را درست تعمیر کند.
شما امیدوارید که کارمندانتان تنبل نباشند. در مشاوره با یک پزشک یا حسابدار به صلاحیت آنها اعتماد می کنید.
هر جا که خریدار نتواند از پیش کیفیت را بررسی کند، فروشنده باید به گونه های قادر باشد تا به خریدار اطمینان دهد.
در سوی دیگر، شما بعنوان یک فروشنده، هرگاه به خریدار نسیه می دهید به وی اعتماد کرده اید. اگر به مصرف کنندگان اجازه می دهید که کالاهای شما را بدون پرداخت بردارند؛ یعنی مطمئن هستید که آنها صورت حسابهایشان را پرداخت خواهند کرد. به قول مارک تواین
«صداقت بهترین روش است؛ البته وقتیکه در آن پول باشد»
وی با بیان این کنایه، یکی از عناصر کلیدی بازار خوب طراحی شده را شناسایی کرده بود. بعضی مردم ذاتاً، صادق و درستکار هستند و برخی اینگونه نیستند. بازار خوب راحی شده طیفی از ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی را دارد که اطمینان می دهند که واقعاً پول در درستکاری است.
اطمینان بازار نتیجه قواعد و سنتهایی است که حتی مردم فریبکار را نیز تشویق می کند که به قولشان وفا کنند.
خوشنامی، تضمینی برای کیفیت است. یک بنگاه خوشنام، آرامش خاطر بیشتری به همراه می آورد تا بنگاهی که تا به حال اسمش را نشنیده اید، از آنجاییکه هر رفتار نادرستی می تواند به اعتبار با ارزش بنگاه آسیب برساند، شما می توانید مطمئن باشید که کار از طریق بنگاه خوشنام به موقع انجام خواهد شد و شما را فریب نخواهند داد.
برای مثال، پراکندگی قیمت که در میان خرده فروشان اینترنتی تداوم دارد بازتابی از نیاز مصرف کنندگان به اطمینان است. از آنجاییکه شرکتهای معروف می توانند نسبت به رقبای گمنام تر خود پول بیشتری مطالبه کنند، این شرکت ها درآمدی از خوشنام بود نشان کسب می کنند.
انتقال اطلاعات به صورت قانع کننده می تواند دشوار باشد. شما چگونه می خواهید مشتریان بالقوه تان را متقاعد کنید که تولیدات شما از رقبایتان بهتر است؟ فرض کنید که تولید شما واقعاً بهتر باشد.
همچنین فرض کنید کاری هست که شما می توانید انجام دهید که مشتریان هدف شما مشاهده کنند. این کار نه تنها برای شما هزینه دارد، بلکه نکته کلیدی این است که درحالتیکه شما غیر صادق باشید نسبت به حالتی که درستکار بودید، هزینه بیشتری برای شما دارد. اجازه دهید این فعالیت را «علامت» بنامیم.
مشتریانی که شما را در هر حال انجام این فعالیت می بینند، استنباط می کنند که شما واقعاً راست می گویید. وقتی شما علامت می دهید، در حال پیروی از این پند اخلاقی هستید که صدای عمل رساتر از حرف است (به عمل کار برآید به سخندانی نیست).
تبلیغات می توانند علامت باشند. به قول مارک تواین «تبلیغات، حاوی تنها حقایق قابل اتکا در یک روزنامه هستند». سازندگان نوشابه، با استفاده از ستاره های موسیقی، تبلیغات ولخرج آنهای را به راه می اندازند. ممکن است این طور به نظر برسد که همه این کارها بر باد دادن پول است؛ اما این ریخت و پاش نشانه یک چیز است: این کار اطمینان بنگاه را به تولید خود نشان می دهد. بنگاه انتظار دارد که مشتریانی که محصول وی را تجربه کرده اند به خرید آن ادامه دهند؛ به گونه ای که بسیار فراتر از هزینه های تبلیغات جبران شود. تبلیغات بعنوان ابزاری ارتباطی و قابل اعتمادعمل می کند؛ زیرا تولید کنندگان کالاهای بی کیفیت، نمی توانند چنین هزینه هایی داشته باشند. این تبلیغات می گوید «یکبار تجربه کنید، تا مشتری شوید» و این حرف را بسیار باورکردنی تر از کلمات بیان می کند.
علامت دهی یکی از راههای طبیعت نیز هست. در دشتهای آفریقای شرقی، شیری در کمین یک غزال است. غزال که وجود شکارچی را حس کرده است شش فوت به آسمان می پرد و مرتب این کار را تکرار می کند؛ اما چرا به جای اینکه هی سرجایش بپرد فرار نمی کند؟ این کار برخلاف ظاهر احمقانه آن، از نظر یک زیستشناس کاری عاقلانه است. پریدن، روش غزال برای ارتباط است. این کار به شیر می گوید که «من قوی و سلامت هستم. اگر مرا تعقیب کنی فقط انرژیات را تلف و ذهنت را مشغول کردهای» این کار برای یک بزکوهی ضعیف، هزینه های اضافی دربردارد؛
به دلیل این ریسک که شیر این کار را بلوف بداند و به تعقیب ادامه دهد؛ بنابراین این کار، علامتی معتبر به شمار می رود. چرا طاووس چنین دم مجلل و غیر معمولی دارد؟ حمل این بار سنگین دشوار است و پرنده را در برابر شکارچیان آسیب پذیر می کند. اما دلیلی برای داشتن چنین دمی وجود دارد: این دم وسیله ای برای ارتباط است. برای طاووس های مادهای که به دنبال جفت می گردند، دم باشکوه علامتی است دال بر این که پرنده نر سالم است و ناقل ژنهای خوبی است.
خود نمایی می تواند ادعای معتبری درباره کیفیت باشد. معادلهای اقتصادی دم طاووس؛ یعنی نشانه های به ظاهر بی فایدهای که در واقع نشان دهنده اعتبار هستند، بسیار متنوع و گوناگون هستند. دفاتر مرکزی بانکها و بیمه ها بسیار مجلل تر از نیازهای معاملاتی آنها هستند. این دفاتر زرق و برقدار حاوی این علامت هستند که شرکت استوار است و وجه تمایز آن از شرکتهای متزلزلتری است که توان انجام چنین مخارجی را ندارند.
مغازه دارانی که در خیابانی با اجارههای بالا همانند خیابان پنجم نیویورک مستقر می شوند با اینکه می توانند در محلات ارزانتر مغازه خود را دایر کنند این علامت را به شما می دهند که برای مدت طولانی در آن مکان خواهند بود.
سرمایه گذار خطر پذیر تنها به شرطی از کارآفرین حمایت می کند که کار آفرین بخش قابل توجهی از پول خود را بیاورد، نه به این دلیل که سرمایه گذار خطر پذیر کمبود نقدینگی دارد، بلکه بعنوان علامتی که دال بر صداقت کارآفرین است.
بازاری با کارکرد مناسب، دارای مجموعه ای از سازو کارهای علامت دهی برای تبادل اطلاعات معتبر درباره کیفیت است. علامت دهی می تواند بر مساله کالاهای بی کیفیت فائق آید؛ اما بدون هزینه نیست. دم طاووس، اضافه بار است؛ دفاتر مرکزی مجلل بانک ها و تبلیغات گران نوشابه سازان برای آنها هزینه بر است.
جان مک میلان
ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی
ایزو چیست؟
سازمان بينالمللي استاندارد ISO در يك نگاه
این سازمان ابتدا با نام ISA) International standard association) در سال 1926 با شرکت 20 کشور دنیا تاسیس شد و بعد ها درسال 1942 تعطیل شد
سازمان بينالمللي استاندارد ISO كه مقر آن در ژنو ميباشد در 24 فوريه 1947 به منظور يكپارچه كردن تدوين استاندارد در سراسر جهان ايجاد تسهيلات در تجارت بينالمللي حمايت از توليدكننده و مصرفكننده و توسعه همكاريهاي علمي تكنولوژيكي اقتصادي و ... با عضويت 25 كشور به فعالیت خود ادامه داد. به دنبال پيوستن تدريجي ساير كشورهاي جهان اين سازمان در حال حاضر داراي 132 عضو شامل 90 عضو اصلي 34 عضو مكاتبهاي و 8 عضو مشترك ميباشد كه موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران از جمله اعضاي اصلي آن بوده و با فعاليت در كميتههاي فني ايزو در تدوين استانداردهاي بينالمللي مشاركت داشته و دارد. اين استاندرادها كه تعداد آنها در حال حاضر 11950 مورد ميباشد توسط 2856 كميته و زيركميته و بيش از سيهزار كارشناس تدوين گرديدهاند.
كميتههاي فني كه متشكل از اعضاي فعال (P-MEMBER) و اعضاي ناظر (O-MEMBER) ميباشند وظيفه دارند موضوعاتي را كه تدوين استاندارد آنها ضروري به نظر ميرسد بررسي و مطرح نمايند. پس از موافقت اعضا با موضوع پيشنهادي مدارك علمي و فني مربوط (COMMITTEE DRAFT) تهيه و بين اعضاء (از جمله ايران) توزيع ميگردند كه پس از انجام اصلاحات لازم به صورت پيشنويس استاندارد بينالمللي (DRAFT INTERNATIONAL STANDARD) در ميآيند.
پيشنويسهاي مذكور مجددا براي اعضاء فرستاده ميشوند تا پس از انجام آخرين اصلاحات به عمل آمده و تصويب نهايي به صورت استانداردهاي بينالمللي مورد عمل قرار گيرند. درمراحل مختلف تدوين اجلاسيههايي براي بحث و تبادل نظر حضوري اعضا نسبت به پيشنويس مورد نظر در كشورهاي عضو ايزو تشكيل ميگردد و اعضاي فعال (P-MEMBER) نماينده يا نمايندگاني به اين جلسات اعزام ميدارند.
استانداردهای ایزو و کیفیت چیست ؟
چگونه و با استفاده از چه ابزاری می توانیم کیفیت محصولات و خدمات خود را تضمین کنیم و آیا نظام و قاعده ای برای این کار وجود دارد؟ احتمالا همگی می دانیم که پاسخ این سوال دراستانداردهای تضمین کیفیت نهفته است. سازمان بین المللی استاندارد برای پاسخ به این نیاز شرکتها، استانداردهای مختلفی را تعریف کرده است. معروفترین این استانداردها ISO 9000 میباشد که موج آن بسیاری از سازمان ها و شرکتها ایرانی را فرا گرفته است. مشخصا استانداردهای ایزو با استانداردهای تضمین کیفیت تفاوت دارد. متاسفانه هنوز بسیاری از مردم و حتی مدیران شرکتهای ما این دو استاندارد را با هم اشتباه میگیرند و مثلا گواهی نامه ایزو 9000 را نشان از کیفیت محصول می دانند.
تفاوت این استانداردهای « تضمین کیفیت » با استانداردهای « کیفیت محصول » به نوع نگاه ما به کیفیت از دیدگاه کل شرکت و محصول مربوط می شود. استانداردهای محصول معمولا حداقل مشخصه های فنی لازم برای کیفیت محصول را بیان می کنند. اما استانداردهای تضمین کیفیت حداقل الزامات کیفی لازم در همه ابعاد شرکت و فرایندهای آن را نشان می دهند. برای مثال استاندارد محصول مشخص می کند که محصول ما از نظر استحکام، دوام، ابعاد، اندازه و غیره باید چه مشخصاتی را داشته باشد تا حداقل کیفیت قابل قبول را داشته باشد. اما استاندارد تضمین کیفیت هیچ گونه مشخصات خاصی را برای محصول بیان نمی کند، بلکه فقط تاکید می کند که عوامل تاثیرگذار بر کیفیت باید از طریق فرآیندهای مختلف مثل تولید ، طراحی و خرید کنترل شوند.
به جز استاندارد ایزو 9000 استانداردهای مفید و مشهور دیگری توسط سازمان جهانی استاندارد تدوین شده است که مهمترین آنها عبارتند از :
-
استاندارد ایزو 14000 : استاندارد کیفیت محیط زیست
-
استاندارد ایزو 16949 : استاندارد تضمین کیفیت صنایع خودرو سازی
-
استاندارد ایزو 17799 : استاندارد مدیریت امنیت اطلاعات
-
استاندارد OHSAS 18000 : استاندارد مدیریت ایمنی و بهداشت کار
در این جا به معرفی تعدادی از این استانداردها می پردازیم:
• IMS سیستم مدیریت یکپارچه
• OHSAS 1001 : 2007 ایزو استاندارد سیستم مدیریت ایمنی و بهداشت شغلی
• ISO 9001 : 2008 ایزو استاندارد سیستم مدیریت کیفیت
• ISO14001:2004 ایزو استاندارد سیستم مدیریت محیط زیست
• ISO 10002 : 2004 ایزو استاندارد سیستم رضایت مندی مشتریان
• ISO 22000 : 2005 ایزو استاندارد سیستم مدیریت ایمنی و بهداشت مواد غذایی
• ISO 13485:2003 ایزو استاندارد سیستم مدیریت تجهیزات پزشکی
• ISO/ TS 16949:2009 ایزو استاندارد سیستم مدیریت صنایع خودرو سازی
• ISO 17025:2005 ایزو استاندارد سیستم مدیریت آزمایشگاه
• ISO / TS 29001:2010 ایزو استاندارد سیستم مدیریت صنایع نفت,گاز و پتروشیمی
• ISO 27001:2005 ایزو استاندارد سیستم مدیریت امنیت اطلاعات
• ISO 10006 : 2003 ایزو استاندارد مدیریت کیفیت در پروژهها
• ISO 17020:1998 ایزو استاندارد سیستم مدیریت صلاحیت سازمانهای بازرسی
• ISO 50001:2011 ایزو استاندارد سیستم مدیریت انرژی
• ISO 10015:1999 ایزو استاندارد سیستم مدیریت کیفیت آموزش
• ISO 15189 : 2007 ایزو استاندارد خدمات آزمایشگاه تشخیص طبی
• ISO 1765 : 1986 ایزو استاندارد فرش ماشینی
• ISO 12944-5 : 2007 ایزو استاندارد رنگ و روغن جلا
• ISO 12647 : 2004 ایزو استاندارد صنعت چاپ
• ISO 3632:2011 ایزو استاندارد زعفران و ادویه
• ISO 16050:2003 ایزو استاندارد آجیل و خشکبار
• ISO 6820:1985 ایزو استاندارد نان
• ISO 9202:1991 ایزو استاندارد جواهرات, طلا و نقره
• ISO8561 - IEC 60335-1 ایزو استاندارد تولید انواع یخچال و فریزر خانگی
• HACCP ایزو استاندارد آمریکایی سلامت غذا
• Halal تطابق مواد غذایی با الزامات قوانین اسلامی
• CE استاندارد محصول در اروپا , تطابق محصول با الزامات اتحادیه اروپا
• EFOM گواهینامه تعالی سازمانی
• E-Mark استاندارد وسایل نقلیه در اروپا
• HSE-MS سیستم مدیریت ایمنی - بهداشت - محیط زیست
• QS 9000 استاندارد سیستم مدیریت کیفیت در صنایع خودروسازی
• GMP عملکرد خوب در تولید
• GDP عملکرد خوب در توزیع و پخش
• GLP عملکرد خوب آزمایشگاهی
• Global GAP استاندارد محصولات باغی و کشاورزی
• SA 8000 مدیریت حفظ حقوق کارکنان و تولید کالا طبق مسائل اجتماعی و اخلاقی
• DIN EN 676:2008 استاندارد مشعلهای گازسوز
• EN 9100 استاندارد مدیریت هوا فضا
• 5S استاندارد آراستگی سازمان
• 6 Sigma استاندارد سیستم توسعه و گسترش متدهای مدیریتی و تحول سازمانی
• COC - Certificate of Conformity گواهینامه انطباق با استانداردهای بین المللی
ISO 9001 ایزو 14001 ،OHSAS 18001 ، ایزو 10002، ایزو 22000:2005 ،ایزو 27001 ، ایزو 17025 ،استاندارد/TS 29001
صدور گواهینامه سیستم مدیریت کیفیت بر اساس استانداردISO 9001, ISO/TS 16949, ISO 14001, ISO 10002, ISO 10004 , OHSAS 18001, صدور گواهینامه سیستم مدیریت کیفیت بر اساس استاندارد20رد2008 :ISO 9001 ، صدور گواهینامه سیستم مدیریت زیست محیطی بر اساس استاندارد ISO 14001 ، صدور گواهینامه ایمنی و بهداشت حرفه ای OHSAS 18001 ، صدور گواهینامه استاندارد سیستم رضایت مشتری ISO 10002 ، صدور گواهینامه ایمنی مواد غذایی HACCP و ISO 22000:2005 ، صدور گواهینامه نظام مدیریت امنیت اطلاعات ISO 27001
صدور گواهینامه مدیریت خدمات ویژه سازمان های IT ، مدیریت و نظارت بر پروژه های استقرار مدیریت کیفیت در آزمایشگاه ISO17025 و اخذ صلاحیت از ، صدور گواهینامه نظام مدیریت کیفیت در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ISO/TS 29001 ،ISO،HONESTY، CERTIFICATE، SEDAQAT، CERTIFICATION مدیریت ،گواهی ، ایزو ، صداقت ، گواهینامه صداقت ، ایزو
با ایجاد فرهنگ سازمان خود را از نو بسازید
در اتاقها و جلسات مدیران، بحث درباره بهبود کسب و کار اغلب حول محور وضعیت بازار، فرصتهای خرید و فروش و ادغام شرکتها، مدیریت سرمایه و بهبود بهرهوری است.
البته این عوامل بسیار مهم هستند؛ اما طبق تجربه من، زمانی مفید واقع میشوند که کارکنان نیز دخالت داده شوند، در جای مناسب قرار گیرند و در جهت اهداف سازمان برای آنها انگیزه ایجاد شود.
من طی سالها تجربه دریافتهام که فرهنگ میتواند ابزار بسیار قدرتمندی در جهت نیل به اهداف بلند مدت باشد؛ اما با این وجود، موضوع فرهنگ سازمانی هنوز برای بسیاری از مدیران در اولویت قرار ندارد.
تک تک افراد در هر تیمی در یک شرکت میتوانند تلاش کنند تا با هم به اهدافی فراتر از ممکنها دست یابند. برای آنکه کارمندان چنین کاری انجام دهند، باید هدف را با قوت احساس کنند و این کار با ایجاد فرهنگ احساس مالکیت، مسوولیتپذیری و یادگیری مستمر امکانپذیر است.
زمانی که در سال 1997 اولین سمت مدیرعاملی شرکت دارویی «فارماسیااند آپ جان» به من محول شد، شرکت در مرحله ادغام بود و این کار به هیچ وجه خوب پیش نمیرفت. یکی از دلایل این مساله، عدم یکپارچگی ساختار مدیریت بود که متشکل از سه «مرکز تجاری» یکی در استکهلم یکی در میلان، دیگری در کالامازو میشیگان و یک مرکز دیگر نیز در وینسدور در نزدیکی لندن بود که این مرکز بخشی از ادغام شرکت در سال 1995 به حساب میآمد؛ اما این درون گرایی به زیان شرکت بود.
ما برای آنکه کارمندان بتوانند با هم کار کنند هر چهار مرکز را حذف کردیم و یک مرکز عملیات کارآمد در نیوجرسی گشایش کردیم. همچنین اعضای تیم مدیران را به نصف کاهش دادیم. این کار باعث حذف افراد «مقاوم در برابر تغییر فرهنگ» شد. حتی مدیران ارشدی که در مقابل این تغییرات سازنده ایستاده بودند نیز حذف شدند. این شرکت یک چرخش 180 درجهای را تجربه کرد و بعد از آن با شرکت مانسانتو در سال 2000 ادغام شد کهاندازه شرکت را سه برابر کرد و به 52 میلیارد دلار سهم بازار دست یافت.
در این قسمت به ذکر اقداماتی میپردازم که به من در بازتولید فرهنگ کمک کرد:
ایجاد انتظارات شفاف
اگر مسیر حرکت مشخص است، یک استراتژی بلندپروازانه ایجاد کنید و تعهد همکاری مسوولانه از افراد بگیرید تا در صورت لزوم برای هرگونه تغییری هرچند سختآماده باشند.
خودتان، الگوی رفتار و منش مثبت باشید
مدیران، باید بهطور پیوسته با همان اخلاق و رفتاری کار کنند که میخواهند در تیم خود ببینند.
در همه شرکتهایی که رهبری آن را به عهده داشتهام، ما پنج یا شش رفتار را که از هم انتظار داشتیم معرفی میکردیم تا به این وسیله بتوانیم بعنوان یک فرد و عضو گروه اطلاعات را به اشتراک بگذاریم، یاد بگیریم، نوآوری داشته باشیم و رشد کنیم. در یکی از بازدیدهایمان از تیم مستقر در سئول از این موضوع که تیم چقدر خوب توانست احساس مالکیت ایجاد کند و به فهرست رفتارهای مطلوب پایبند باشد، تعجب کردیم. آنها گفتند این کار را کردند؛ چون همین سلامت اخلاقی را در ردههای بالا نیز احساس کرده بودند.
ایجاد اعتماد
اعتماد در تیم ارشد رهبری یکی از شاخصهای مهم سلامت سازمان است. مدير به منظور ایجاد اعتماد باید به طور فعال به کارمندان نشان دهند که تصمیمات عادلانه میگیرند، برای افراد ارزش قائلند و کار خوب را ارج مینهند.
این موضوع همچنین به معنای ارزش نهادن به وحدت نیز هست. وقتی در سال 2003 بعنوان مدیرعامل به شرکت شرینگ پلاگ پیوستم، شرکت با مدیران خود در رابطه با موضوع روشهای بازاریابی مشکل داشت. من هم در شروع کار ساختار گرفتن پورسانت را حذف کردم و به این ترتیب در آغاز کار با 3000 کارمند ناراضی روبهرو شدم.
من میدانستم که روشهایم جنجال برانگیز خواهند بود؛ اما هدف من این بود که کارمندان خود را یک ارائهدهنده خدمات پزشکی بدانند، نه فقط فروشندگانی که موتور محرکشان دریافت پورسانت است. من بعنوان مدیرعامل جدید به آنها گفتم که به هر قیمتی فروش نمیخواهم و آنها نباید وحدت خود را از دست بدهند و آنها را تشویق کردم به جای کسب درآمد مالی کوتاه مدت، اولویت خود را بر ایجاد اعتماد دراز مدت بگذارند. نتایج آنقدر رضایت بخش بود که باعث تعجب همه شد.
همین گفتوگوی ساده در آن جلسه بازی را تغییر داد. ما توانستیم در سه ماه پیاپی، رشد دوبرابری فروش را شاهد باشیم.
فرهنگ ایجاد شده باید کارآمد باشد
فرهنگ مالکیت، مسوولیت و یادگیری مستمر باعث ایجاد مدیریت قوی میشود. رهبران باید همچنان کارمندان خود را تشویق کنند که هم درباره مشکلات و هم راهحلها احساس مالکیت داشته باشند.
در سال 2004 زمانی که شرکت شرینگ پلاگ بعد از چندین چالش انطباقی در تولید و بازاریابی تصمیم به انجام پاکسازی گرفت، تیم انطباقی ما که مدیریت آن را برنت ساندرز بر عهده داشت، در همه بخشها آینههایی را قرار داد و یک شماره تلفن که هرکس هر موضوع اشتباهی را مشاهده کرد، اطلاع دهد. آینهها سمبل فرهنگ جدید ما بودند که در آن کارمندان برای حل مشکلات انطباقی باید به خودشان نگاه میکردند و شرکت را در مسیر درست قرار میدادند.
در عصر امروز که با تغییرات سریع و حتی چرخشهای ناگهانی همراه است، موضوع فرهنگ هنوز میتواند بهطور غیرمنتظرهای به افزایش چشمگیر کارآیی منجر شود.
به رغم اینکه ایجاد یک فرهنگ کارآمد نیاز به زمان، تعهد و مدیرعامل قوی دارد، اما خوشبختانه تقریبا در هر کسبوکاری قابل پیادهسازی است که موفقیتهای پیاپی را با خود به دنبال دارد.
وجدان کار و احساس تعهد
بحث وجدان کاری و تعهد سازمانی کارکنان از جمله مباحثی است که همواره مورد توجه صاحبنظران و مدیران بوده و شکلگیری آن نیازمند توجه به مؤلفههای متفاوت است. محور و چارچوب اصلی وجدان کاری سه مؤلفه فرد، کار و مدیریت را در بر میگیرد.مشاهدات روزمره ما از خودمان بیانگر این واقعیت است که متأسفانه ما بهطور کلی آنچنان که باید وشاید و یا حداقل به حدی که جامعه ما نیاز دارد، مفید کار نمیکنیم. همه میدانیم که ما از جهات متعددی در مقایسه با کشورهای پیشرفته دنیا در وضعیت خوبی قرار نداریم وبه همین دلیل باید حتی بیشتر از آنها کار کنیم.
با وجود این میزان تلاش و فعالیت ما به حدی نیست که حتی در آینده نزدیک ما را در چنین مقایسهای راضی و سر بلند کند، پس چه باید کرد ؟ چطور میتوانیم کار بیشتر و بهتری را انجام دهیم ؟ چگونه میتوانیم وجدان کاری داشته باشیم ؟
وجدان کاری را میتوان چنین تعریف کرد: «عاملی که سبب میشود فرد بدون وجود هیچ کنترل خارجی و بهدنبال انگیزهای درونی کارش را بهنحواحسن انجام دهد». یا ممکن است بگوییم «وجدانکاری عاملی است که موجب میشود فرد صرفنظر از هر گونه تشویق یا تنبیهی کارش را به بهترین صورت ممکن انجام دهد». با این تعاریف میتوان اظهار داشت: وجدان کاری به سه عامل فرد، کار و مدیریت ارتباط دارد؛ یعنی اینکه چه کسی، چه کاری را تحت چه شرایط یا مدیریتی انجام میدهد، مبین میزان تلاشی است که وی صرف کار خود میکند.
برای توضیح ترکیب فوق لازم است که ابتدا این سه عامل مستقلا مورد بحث قرار گیرد:
الف- فرد
از نظر مدیریت آنچه در رابطه با فرد بهعنوان یک نیروی کار در محل سازمان مورد توجه است نخست جنبه تکنیکی یا فنی و دوم جنبه انسانی آن است که توجه به هر دو جنبه از اهمیت زیادی برخوردار است. هر کسی براساس شرح وظایف معین به کاری گمارده میشود که اگر این انتخاب براساس تخصص و یا شایستگی فنی وی انجام بگیرد طبعا میتوان انتظار داشت که با توانایی فنی، وظایف خود را به خوبی ایفا کند.
با اینحال داشتن توانایی در کاری معین، الزاما به معنای انجام دادن آن نیست زیرا عامل انسانی و مختصات ویژه فرد در تعامل با شایستگی فنی او قرار میگیرد و تاثیر و تاثر متقابلی ایجاد میکند بهنحوی که اگر جنبههای انسانی فرد در طول جنبههای فنی وی بوده باشد و بالعکس، این دو عامل موید یکدیگر خواهند بود و در غیراینصورت هر کدام مانعی برای دیگری ایجاد خواهد کرد.
بهطور خلاصه در ارتباط با عامل فرد، میتوان گفت که کارمندی، وظایف شغلی خود را بهتر و بیشتر و حتی بدون وجود سر پرستی نزدیک انجام خواهد داد که این کار از ویژگیهای زیر برخوردار باشد:
1 - در رفع نیازهای او با توجه به تنوع و اولویت آنها مفید افتد.
2 - مورد علاقه و دلخواه او باشد و با آرزوها، امیال و اهداف وی همخوانی پیدا کند.
3 - نتایج حاصل از کار در ارتباط با میزان تلاش و فعالیت وی در مقایسه با دیگران رضایت شغلی او را فراهم آورد.
4 - با مختصات شخصیت وی سازگار باشد.
5 - موافق و مطابق عقاید و افکار و باورهای او بوده باشد.
ب - کار
امروزه محققین به جای تقسیم کار دقیق و مشخص در سازمانها – که توسط مکتب مدیریت علمی تیلور و نیز بوروکراسی آرمانی ماکس و بر رسمیت پیدا کرد – روشهای توسعه شغلی و یا غنیسازی شغلی را توصیه میکنند به این صورت که کار هر قدر گستردهتر و برای فرد معنیدارتر باشد، احساس مسئولیت وی را تقویت میکند، ابتکار و خلاقیت را افزایش میدهد و به ارضای نیازهای اجتماعی و خودگرایی کمک میکند. چرا که محققین دریافتهاند که تقسیمات کاری باریکتر، کارکنان را بعد از مدتی از کار خود خسته کرده و جذابیت کار را از بین میبرد.
توجه به محیط سازمانی از جمله عواملی است که باید در این مقوله به آن پرداخت.
منظور از فضای سازمانی سالم محیطی است که:
1 - در مبادله اطلاعات قابل اعتماد است.
2 - دارای قابلیت انعطاف و خلاقیت برای ایجاد تغییرات لازم بر حسب اطلاعات به دست آمده باشد.
3 - نسبت به اهداف سازمان دارای یگانگی و تعهد است.
4 - حمایت داخلی و رهایی از ترس و تهدید را فراهم میکند زیرا که تهدید به ارتباط خوب و سالم آسیب میرساند، قابلیت انعطاف را کاهش میدهد و به جای علاقه به کل نظام حفاظت از خود را تحریک میکند.
ج - مدیریت
از جمله اقداماتی که مدیریت میتواند با ترکیب فرد و کار، سازمان را در وضعیت مساعد و مطلوبی قرار دهد، عبارت است از:
1 - تشویق و تنبیه:
کسانی که تجربه کار در سازمانها را داشتهاند میدانند که غالب افراد از برخورد یکسان با افرادی که از نظر میزان عملکرد متفاوت هستند، گلهمند هستند و غالبا اظهار میدارند که در سازمان ما بین دوغ و دوشاب تفاوتی نیست و شاید هم اوضاع بر وفق مراد کسانی است که کار کمتر میکنند ولی واجد خصوصیات دیگری که به کار مربوط نمیشود هستند و یا بارها برای انجام دادن کار بهتر، از جان خود مایه گذاشتم ولی یک تشویق خشک و خالی و یا یک تشکر هم از من نکردند.
خلاصه اینکه اگر قرار باشد پاداش بهعنوان مشوقی در مقابل عملکرد بهتر و بیشتر به کار رود و اثر مثبتی داشته باشد باید در بین کارکنان تفاوت قائل شد. اما تفاوتی که مبتنی بر کیفیت و کمیت عملکرد افراد است و برای اینکه مدیران افراد واجد شرایط را پاداش دهند باید از طرف مقامات مسئول در مورد خود آنان نیز چنین روشی اعمال شود.
2 - ارزیابی عملکرد افراد:
در جریان ارزیابی باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد :
- کارکنان تا چه حدی به وظایف خود عمل کردهاند؟
- به اشکالات و موانع واقف هستند یا نه؟
- چه اقداماتی در جهت رفع مشکلات کار و یا اصلاح جریان کار انجام دادهاند؟
- چه پیشنهادی برای بهبود عملکرد خود دارند؟
3 - عدمتمرکز:
گرچه اعمال تمرکز و یا عدمتمرکز تصمیمگیری با عواملی نظیر اندازه سازمان، ماهیت کار، تخصص و تجربه افراد شاغل در آن ارتباط دارد با اینحال باید بهطور کلی توان بالقوه عدمتمرکز را در ایجاد حسن نیت و وفاداری افراد نسبت به سازمان، دادن آزادی نسبی در ایفای وظایف، پذیرش مسئولیت و ارضاء نیازهای خودگرایی آنان به رسمیت شناخت و هر جا که ممکن باشد از عدمتمرکز اداری سود جست.
4 - مدیریت مبتنی بر اهداف یا مدیریت مشارکتی:
عبارت است از فرایندی که طی آن مدیران و کارکنان اهداف مشترک خود را بر حسب نتایج مورد انتظار تعیین میکنند و این نتایج را برای ارزیابی عملکرد افراد به کار میگیرند. به عبارت دیگر روشی که اهداف سازمان و کارکنان را به اهداف شاغل پیوند میدهد که محاسن زیر بر این نوع مدیریت مترتب است:
- ارتباط با بالا دستان و زیر دستان را تسهیل میکند.
- دستیابی به اهداف سازمان را مورد توجه قرار میدهد.
- نتایج را ارزیابی میکند نه شخصیتها و سیاستها را.
- اصلاح شغلی و پیشرفت فردی را فراهم میآورد.
- موجب فهم مشترک اهداف سازمانی میگردد.
تفاوت وجدان کاری و ایمان
باید بین وجدان کاری و ایمان فرق گذاشت، زیرا میتوان کسی را در نظر گرفت که فاقد ایمان مذهبی باشد ولی وقتی کاری بهعهده وی گذاشته میشود بدون اینکه نیازی به کنترل خارجی و فیزیکی داشته باشد کارش را خوب و درست انجام میدهد. البته روشن است که در فردی که از ایمان برخوردار است زمینه گستردهتری برای ایجاد وجدانکاری وجود دارد.
تعهد سازمانی
«مییر» و «آلن »تعاریف تعهد سازمانی را به سه موضوع کلی وابستگی عاطفی، درک هزینهها و احساس تکلیف وابسته میدانند. از تفاوتهای مفهومی اجزای سهگانه تعهد سازمانی، که هر یک تا حدودی از یکدیگر مستقل اند، این نتیجه حاصل میشود که هر کدام پیامد پیش فرصتهای خاصی هستند. پیش فرصتهای تعهد عاطفی به چهار گروه دسته بندی میشوند: ویژگیهای شخصی، ویژگیهای شغلی، ویژگیهای ساختاری و تجربیات کاری. تحقیقات زیادی که در ارتباط با تعهد سازمانی انجام شده بیانگر این مطلب است که ارتباط تعهد سازمانی با عملکرد شغلی و رفتارهای مبتنی بر تابعیت سازمانی مستقیم (مثبت) است ولی ارتباط آن با ترک خدمت، غیبت و تأخیر کارکنان معکوس (منفی) است.
لذا ماهیت ارتباط فرد با سازمان در هر یک از اجزاء سهگانه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد تکلیفی متفاوت است. کارکنان با تعهد عاطفی قوی در سازمان میمانند برای اینکه میخواهند بمانند. افرادی که تعهد مستمر قوی دارند میمانند چون نیاز دارند بمانند و آنهایی که تعهد تکلیفی قوی دارند میمانند، زیرا احساس میکنند باید بمانند.
منبع: همشهری آنلاین
به نقل از مدیران جوان
نقش صداقت در رسيدن به موفقت شغلي و تجاری
اگر صادق باشيد، ديگران نسبت به شما اين برداشت را پيدا مي کنند که هميشه با مشتري ها و مراجعين صادق هستيد. اگر هم آنها در مورد شما يک چنين برداشتي ندارند، بايد کاري کنيد تا اين عقيده در ذهن آنها ايجاد شود. به هر حال رعايت صداقت در عرصه ي کار و تجارت هميشه حاکي از اين امر است که به موفقيت بيشتري دست پيدا خواهيد کرد.
چرا صداقت؟
در تجارت، صداقت بدان معناست که شما هر کسي را که با او تعامل داريد، در جريان تمام امور قرار داده و اطلاعات کافي در مورد موضوع مورد بحث در اختيار او قرار ميدهيد. اين امر نه تنها مي تواند سطح انتظار طرف مقابل را در حد کاملاً مقبولي قرار دهد، بلکه شما نيز مي توانيد با قاطعيت تصميم بگيريد که آيا آماده ي انجام تجارت مورد نظر هستيد يا نه؟
البته همانطور که مطلع هستيد امروزه برخي از تجارت ها به صورت آن لاين انجام ميپذيرد و در چنين شرايطي ايجاد اعتماد و اطمينان امر دشواري به نظر مي رسد. به اين منظور بايد سعي کنيد درک صحيح از توانايي هاي خودتان ارائه دهيد. از اينرو بايد سعي کنيد تا با صداقت کامل ديد شخصي طرف مقابل را نسبت به خودتان بهبود ببخشيد. زمانيکه فرد از چيزي که شما به او ارائه مي دهيد، قدر داني نمي کند، مي توانيد به اين نتيجه برسيد که او تمايلي نسبت به مشارکت با شما را ندارد. اگر در مورد خودتان و چيزي که پيشنهاد کرده ايد، حقيقت را بازگو کرده باشيد، به هر حال باز هم اين احتمال وجود دارد که خدمات ارائه شده از جانب شما مورد قبول طرف مقابل واقع نگردد. به اين معنا که شما تجارت را از دست مي دهيد. شايد هم دليلش اين باشد که موفق نشده ايد تصوير مناسبي در نظر فرد مقابل ايجاد نماييد و يا اينکه شايد انتظارا طرف مقابل قدري زياد به نظر برسد.
به هر حال روند زندگي به اين شکل است و شما مي توانيد با کساني کار کنيد که ارزش خدمات شما را به خوبي مي دانند و قدردان هستند.
چگونه مي توان صادق بود؟
زمانيکه شما تمام اطلاعات را در اختيار مشتري خود قرار بدهيد، او مي تواند با آگاهي کامل، بهترين گزينه را انتخاب کند. البته شايد گاهي سخت باشد و نتوانيد اغراق و مبالغه در کار خود نکنيد؛ اما اگر شما تصميم مي گيريد که صادق باشيد، بايد به دنبال ويژگي هاي منحصر بفردي در خدمات خود باشيد و آنها را به مشتري گوشزد کنيد. در اين ميان هيچ وقت نبايد صميمت و خلوص نيت را فراموش کنيد. به عنوان مثال در ابتدا شما بايد به طور معقول پيشنهاد خود را ارزيابي کنيد و ببينيد که محصولات شما داراي چه مزيت منحصر بفردي نسبت به انواع مشابه خود هستند و سعي کنيد از آن منظر وارد معامله شويد. شما همچنين مي توانيد به ساير مزايايي که در نظر مشتري از اهميت بيشتري برخوردار هستند، اشاره کنيد (اما به هر حال همه چيز به مشتري و اولويت بندي هاي او بستگي دارد) سپس بايد با استفاده از يک زبان ساده کليه مزاياي خدمات خود را براي او تشريح کنيد به طوريکه برايش قابل فهم باشد.
آيا گفتن حقيقت به آن معناست که بايد همه چيز را بگوييد؟
به نظر من "بستگي دارد." از اين مهمتر شما بايد اطلاعاتي را در اختيار مشتري قرار دهيد که به او ارتباط دارد يعني اطلاعاتي که به او کمک ميکند تصميم معقولي اتخاذ نمايد؛ اما اين اطلاعات شامل چه مواردي مي تواند باشد؟ اينکه تمام داستان هاي زندگي خود را براي او تعريف کنيد و يا اينکه با او در مورد سود و زيان خود صحبت کنيد؟ به هر حال تصميم با خودتان است. بايد توجه داشته باشيد که قصد شما از انجام اين کار تنها ايجاد ارزش است. درست نيست؟ من حقيقت را گفتم حالا چه شد؟
متاسفانه مشکلي که اين روزها به وفور ديده مي شود اين است که مردم به راحتي نمي توانند تصميم گيري کرده و انتخاب کنند که آيا يک معامله تجاري به نفع آنهاست و ارزشش را دارد که انجامش دهند يا خير. اين امر به ويژه در زماني که قيمت کالا و يا خدمات ارائه شده قدري افزايش پيدا مي کند، معنا پيدا مي کند. به همين دليل است که اگر شما کار را به سرويس هاي کاري معرفي مي کنيد و يا کالاهاي گرانقيمتي تهيه و عرضه کنيد ممکن است برخي از افراد اگر متوجه حقيقت شوند هيچ تمايلي به وارد شدن در معامله با شما از خود نشان ندهند.
آيا واقعاً اگر شما حقيقت را بازگو کرديد و طرف مقابل از شما روي گرداند، خيلي بد مي شود؟ در حقيقت شايد اصلا اينطور نباشد. اما به هر حال باز هم همه چيز بستگي به شرايط و موقعيت خاص خود دارد. به عنوان مثال اگر طرف مقابل حسن نيت شما در پيشنهادتان را ناديده بگيرد، اين بدان معناست که آنها براي کاري که شما انجام ميدهيد، هيچگونه اهميتي قائل نمي شوند. اين همچنين بدان معناست که آنها در حال حاضر انتظارات بالايي از شما دارند. اين روند در آينده هم ادامه پيدا خواهد کرد و روزي پيش مي آيد که آنقدر انتظارشان زياد مي شود که به هيچ وجه قابل تطميع نخواهد بود. برخي از اين افراد نيز دمدمي هستند و خيلي زود مواضع خود را تغيير ميدهند و علاوه بر اين انتظارات نابحايي را در ذهن خود پرورش مي دهند. اما زمانيکه شما صادقانه برخورد مي کنيد و مشتري هاي مناسبي را براي خود بر مي گزينيد، به احتمال زياد به حرف هاي شما گوش مي دهند. همچنين مشتري هايي که يک چنين خصوصيتي داشته باشند در خيلي از موارد با شما راه مي آيند، براي مدت زمان طولاني با شما کار مي کنند و شرايط مختلف شما را مي پذيرند. اين دقيقاً همان مشتري است که هر کسي آرزوي داشتن آن را دارد. درست نيست؟ در اين شرايط صحبت کردن از روي صداقت به شما کمک مي کند که بتوانيد به خواست هاي خود برسيد.
بايد توجه داشت که يکي از مزاياي بزرگ صداقت اين است که به سرعت مي توانيد متوجه اين امر بشويد که چه کسي به خدمات شما علاقه دارد و مي توانيد با او کار کنيد به هيمن دليل ديگر وقتتان را با افراديکه از خدمات شما لذت نمي برند تلف نميکنيد. در عوض با کار کردن با افردي که آنها هم به کار کردن با شما تمايل دارند، لذت خواهيد برد.
چندي قبل يک مقاله در اين مورد نوشتم که چرا افراد براي موفقيت نيازمند اين مطلب هستند که به کاري که انجام مي دهند علاقه داشته باشند. صحبت صادقه در اين ميان از اهميت بالايي برخوردار است و نيز يکي ديگر از زواياي الماس موفقيت است که بايد در اين قسمت در نظر گرفت. اما به هر حال الزام و اجبار در تمام زواياي زندگي وجود دارد.
يکي از نادر مواردي که شما مي توانيد حقيقت را بازگو نکنيد (دقت داشته باشيد که عدم اعلام حقيقت به معناي دروغ گقتن و يا مبالغه کردن نيست) زماني است که شديداً به پول نياز داريد و حاضريد تحت هر شرايطي کار کنيد. به اين معنا که شما هر يک از خواست هاي مشتري را براورده مي کنيد. مثال هاي عيني شايد برخي از افراد تا کنون در حرفه ي خود صادقانه با مشتري ها برخورد نکرده باشند وبا خواندن اين مقاله بگويند: "من نمي خواهم تجارت خودم را با چند جمله اي که در اين مقاله ميخوانم به خطر بيندازم." شما مطمئن باشيد که اگر من نمي توانستم از حرف هايم دفاع کنم، هيچ گاه يک چنين مسائلي را مطرح نمي کردم. خوب اجازه دهيد يکي از مواردي را که خودم به شخصه با آن مواجه شدم را برايتان بازگو کنم: چند وقت پيش مشتري هايي داشتم که مي خواستند به سرعت به نتيجه برسند، و در عين حال هزينه بالايي پرداخت نکنند و من نيز مطابق ميلشان کار را انجام دهم. زمانيکه به آنها گفتم اين پروژه ي آن لاين در حدود 3 تا 12 ماه به طول مي انجامد، شوکه شدند. من تبديل به فردي شده بودم که حامل خبرهاي بدي براي آنها بودم، به همين دليل بعد از اين اتفاق آنها به تدريج شروع کردند به توجهي نسبت به من. آيا من نااميد شدم؟ البته که نه. منطقي بودن و صداقت داشتن مسئله مهمي است اما باعث شده بود من پروژه ي جديد را از دست بدهم. اين امر واقعاً گيج کننده بود. سپس تصميم گرفتم بر روي نتيجه ي کار آنها تمرکز کنم. آيا آنها نتيجه مي خواستند؟ البته؛ اما آيا به آنها گفتم که من پروژه هاي ديگري را نيز در دست دارم و کار کردن با آنها خيلي برايم سخت است؟ بله؛ اما اين حرف من اصلاً آنها را نترساند و باعث نشد که بروند و کارشان را به کس ديگري ارجاع دهند. به محض اينکه گفتم آنها را به نتيجه دلخواه خواهم رساند، کاملاً منطقي برخورد کردند و توانستم منظور خودم را به آنها تفهيم کنم.
همه اين مسائل به اين معناست که: نهايتاً مشتري را جذب مي کنيد مي توانيد بهترين مشتري ها را براي خود داشته باشيد بايد صبور و مصر باشيد و به خودتان ايمان داشته باشيد به همين دليل هم هست که بايد سعي کنيد مشتري هاي قديمي را براي خود حفظ کنيد، چرا که نيمي از کار را قبلاً براي آنها انجام داده ايد، به شما اعتماد دارند . همچنين بايد در کار خود اصل شفافيت را نيز رعايت کنيد. اگر اين اصل را رعايت کنيد مشتري ها از کار کردن با شما خوشحال و راضي خواهند بود و شما نيز از آنها راضي مي شويد. اگر اين کار را انجام دهيد، مشتري ها به راحتي متوجه مي شوند که شما در حال انجام چه کاري براي آنها هستيد و به همين دليل با اعتماد و اطمينان بيشتري قدم به جلو مي گذارند. البته در اين سايت مقالات متنوعي در مورد روش هاي موفقيت ذکر شده است که با مطالعه ي آنها مي توانيد اطلاعات دقيق تري در مورد اينکه چگونه مي توانيد تجارت موفق تري داشته باشيد بدست آوريد.
يکي ديگر از مواردي که بايد هميشه به آن توجه داشته باشيد، مسئله تبليغات است. به جاي اينکه بخواهيد براي مردم تاثير "واي شگفت انگيز است" بگذاريد سعي کنيد تاثير منطقي روي آنها بگذاريد و اهداف و خدمات خود را به طور معقول براي آنها توضيح دهيد. زمانيکه به شروع کاري اقدام مي نماييد: بايد با خودتان بگوييد که چالش هاي بسيار زيادي در پيش روي شما و تشکيلاتتان قرار خواهد داشت، مقام هاي ارشد چه کارهاي ارزشمندي که انجام نمي دهد، چقدر خوب است که در آنجا کار مي کنيد، و چه مزايايي به همراه دارد. جمع بندي به هر حال براي من صداقت تنها به جنبه هاي کاري زندگي ام ختم نمي شود. من خودم انسان صادقي هستم و با راستگويي احساس مي کنم که مي توانم خودم باشم و از زندگي لذت ببرم. عقيده ي شخصي من اين است که اگر شما بخواهيد چيزي را پنهان کنيد به هر حال دير يا زود همه چيز فاش مي شود و اطلاعات حقيقي براي طرف مقابل آشکار خواهند شد.
در تجارت صداقت به آن معناست که شما افرادي را که بعداً در آينده قرار است با شما کار کنند را به خود جلب مي کنيد. ماهيت اين کار هم بدان معناست که شما را قادر مي سازد تا از زندگي لذت بيشتري ببريد. هم از زندگي و هم از کار کردن با مردمي که آنها هم از کار کردن با شما لذت مي برند. هيچ وقت براي لذت بردن از زندگي دير نيست.
چرا همين حالاشروع نکنيد.