الهام حاجی باقری – حسنعلی میرزا بیگی
ناشر : فراگفت
ناشر همکار : آیینه دانش . دکتر باهر – فن افزلر
نوبت چاپ : اول - 1388
تلخیص: (( سیمین رضایی ))
وقتی داشتن جایگاهی متوسط کفایت میکند چرا خود را شکنجه میدهیم تا به حد اعلی برسیم؟
در دنیای تجارت افراد معدودی در صدد رسیدن به عالی ترین درجه هستند.البته چنین رویه ای که حکمفرماست خوب است . دنیایی را تصور کنید که در آن همه ی ارباب رجوع فوق العاده باشند جایی که ما بتوانیم هر چیزی را که دوست داریم بدون هیچ محدودیت و قید و بندی تولید کنیم و هرفردی آنقدر آزادی داشته باشد که تمام صور خیال و تصوراتش را هر چند کاری کسل کننده باشد عملی کند!
مطمئنا زندگی در دنیایی که چنین است کسل کننده و یکنواخت خواهد بود.بهتر است کمی کارها را ناقص انجام دهیم تا بد و نامطلوب به نظر برسد!مسلما اگر کیفیت پایین تری داشته باشد سرگرم کننده تر و جالبتر خواهد شد.
طبیعت اشخاص خلاق همین ست.چنین افرادی همواره به دنبال چیزی میگردند تا با آن دست و پنجه نرم کنند.ایشان خواهان مبارزه اند.این همان چیزیست که زندگیشان را مهیج کرده و نشاط میبخشد.البته زندگی ارباب رجوع نیز به سبب وجود انسان های خلاق است.
-شما می خواهید تا چه اندازه خوب باشید؟
همه ی ما میخواهیم کارمان را به خوبی انجام داده و موفق شویم اما واقعا میخواهیم در چه سطحی باشیم؟
تقریبا خوب؟
خوب؟
بسیار خوب؟
بهترین فرد در رشته ی تخصصی خود؟
یا بهترین انسان روی کره ی زمین؟
به طور قطع ذوق واستعداد شما موثرترین عامل در این زمینه خواهد بود اما هرگز شما را به اوج مقام مطلوبتان نمیرساند.
هر کسی میخواهدخوب باشد اما عده ی اندکی از افراد هستند که برای رتبه از همه چیز میگذرند و بسیاری چیزها را فدای آن میکنند.
بسیاری از افراد از آن جهت خوب بودن را ترجیح میدهند که دیگران دوستشان بدارند و کسب محبت و احترام دیگران از هر چیزی برایشان مهم تر است.اکثر مردم در پی یافتن راه حلی هستند تا روشی به سوی خوب بودن بیابند اما باید دانست که هیچ راه حل مشخصی در این باره وجود ندارد.تنها شیوه ی مکنه یادگیری از طریق آزمون و خطا .و کسب تجربه است.
-من می خواهم همچون پرسیل آتوماتیک به منتهای شهرت دست پیدا کنم.
آرزوی ویکتوریا بکهام نوجوان فقط این نبود که بهتر از همسالان خود باشد یا حتی خواننده ای معروف باشد او می خواست جهانی شود!((مشهورترین فرد در روی زمین))
ویکتویا نه تنها رویای آن را در سر داشت بلکه تمنای این خواسته آن قدر در او شدید بود که به اندازه ی کافی رای دستیابی به آن تلاش کرد و همین امر او را از همه ی ما متفاوت و متمایز ساخت.
موضوع این نیست که او چقدر توانایی این کار را داشت و تا چه اندازه خوب بود بلکه مهم این است که او می خواست چقدر خوب باشد!
اما نکته ی جالب در جمله ی نقل شده از او این است که ویکتوریا خودش را با جورج میشل و ماریا کری مقایسه نمی کند بلکه شهت آتوماتیک پرسیل را الگو و مقیاس سنجش خود قرار میدهد.
همین تخیل ناب اولیه است که او را به موقعیتی که امروز در آن قرار دارد رسانده است .
در طلب انتقاد افراد از خود باشید .
تائید شدن از سوی دیگران فوق العاده آسان است تنها کافیست اراده کنیم یا از افرادی احتمال بیشتری دارد آنچه را خواهان شنیدن آن هستیم به زبان بیاورند تقاضای تائید داشته باشیم.
احتمالا آنها فقط ما را تحسین کرده و هیچ کلمه یا جمله ای انتقاد آمیز بیان نخواهند کرد.ما چون بی صبرانه منتظر شنیدن محسنات خود و تعریف و تمجید از سوی دیگران هستیم سعی میکنیم بر کم و کاستی ها و نقص هایمان سرپوش بگذاریم.
در عوض اگر شما درصدد کسب ستایش دیگران نباشید میپرسید:((چه اشکالی در کار منوجود دارد ؟کجای کار من ناقص است ؟چطور میتوانم نقایص آنرا رفع کرده و سطحش را بالاتر ببرم؟)) بدین ترتیب احتمال بیشتری وجود دارد که پاسخی منتقدانه و حقیقی دریافت کنید.
حتی ممکن است ایده ی جدیدی نیز به ذهنتان خطور کرده و باعث پیشرفت و قوت شما در کارتان شود.
-مقصر خود من هستم .تمام اشتباهات از جانب من بوده است.
اگر در کاری که مشغول به انجام آن بوده اید اشتباهی رخ داد هرگز دیگران را سرزنش نکنید. تقصیر را به عهده ی هیچ کس جز خودتان نیندازید.
حتی اگر کوچکترین نقش و کمترین تماسی با آن کار داشته اید مسئولیت کل کار را بپذیرید.وقتی شما کار را به عهده بگیرید و تمام مسئولیت آن را بپذیرید در جایگاهی خواهید بود که می توانید دست به هر اقدامی در مورد آن بزنید.
-دنبال فرصت های بعدی نباشید . لحظه ای را در آن هستید غنیمت شمارید که بهترین شانس شما همان است.
ما اغلب منتظریم تا مشتری ایده ای خاص و ناب را مطرح کرده و مارا تماما در چند و چون کار قرار دهد. اما این امر تقریبا هرگز اتفاق نمی افتد. شاید شما همین حالا پروژه ای را در دست داشته یا مشغول انجام کاری باشید. احتمالا می گوئید خیلی کسل کننده است ، بهتر است هر طور شده آن را سر هم کرده و تحویل دهید . سعی می کنید کار بعدی را خوب انجام دهید .
کاری که اینک رو به روی شماست عینا یکی از این موارد است .نهایت سعی خود را بکنید و آن را به نحو احسن به سر انجام برسانید.
شاید نتوانید کار فوق العاده انجام دهید، اما حداقل این است که،چون منتهای تلاشتان را کرده اید ، قلبا احساس رضایت خواهید کردو چیز های بسیاری را نیز یاد خواهید گرفت. البته شما همواره آزادی انتخاب دارید. میتوانید کاری را برگزیده و انجام دهید که هر چه بیشتر خلاقیت هایتان را بکار گیرد.
- کاری را که دیگران از پس ان بر نمی آیند، شما انجام دهید.تگر شما نیز دست به انجام آن نزنید چنین چیزی هیچ گاه موجودیت پیدا نخواهد کرد.
فقط با حرف زدن و شرح و توصیف آن نمی توان در مورد آن قضاوت کرد. لین ایده خاص حتما باید به اجرا در آید تا موجودیت داشته باشد.
دیگران برای آنچه که هیچ درکی از آن ندارند هیچ هزینه ای را نمی پردازند و این خود شما هستید که باید آن را به مرحله اجرا دراورید حال هر هزینه ای که میخواهد داشته باشد.
- کسی که هرگز اشتباه نکند،محال است که موفق شده و به جایی برسد.
بنیامین فرانکلین در جائی عنوان کرد: ((من شکست نخورده ام تنها ده هزار ایده داشته ام که هیچ یک به عمل در نیامده اند.))
توماس ادیسون میگوید : ((از دویست حباب لامپی که روشن نشد،هر شکست چیزی را به من آموخت که در تلاش وازمایش بعدی خود آن را به کار گرفتم.))
همه این شخصیت های نامی در یافته اند که شکست ها و استارت های نادرست مقدمه ی موفقیت هستند.و شکست ها اصلی ترین یار موفقیت می باشند.
- اینکه بخواهیم همواره خوب ، شماره یک ،و حق به جانب باشیم ، اشتباه است.
خوب بودن و درجه یک بودن بر مبنا ی دانش و تجربه پایه ریزی می شود و غالبا هم قابل اثبات است.
دانش از گذشته می آید ، پس بی خطر است. دانش همچنین از قدیم الایام بوده است ، پس نقطه ی مقابل نیروی ابتکار خواهد بود.
تجربه حاصل راهکارهایی برای فرار از مشکلات و شرایط گذشته است. مسلما ، موقعیت های پیشین با شرایط کنونی تفاوت دارند،بنابراین باید ترتیبی داد تا این موفقیت ها با مشکلات جدید همخوانی داشته باشند .
گرچه این احتمال هم وجود دارد که اگر شما تجربه ای را کسب کرده باشید مطمئنا آن را به کار خواهید گرفت.
اگر بتوانید خود را به اثبات برسانید انسانی واقعی هستید.شما میتوانید همواره با زمان پیش رفته و مطابق خواسته ی افراد رفتار کنید.
دائما شماره یک بودن نیز کسالت آور است و میزان خلاقیت شما را پایین می آورد. راه ورود ایده های جدید به ذن را نیز مسدود میکند . بدین ترتیب شما در خوب بودن دائم خود و حق به جانب بودنتان که نوعی تکبر و خودبینی نیز هست فرورفته و ریشه دوانیده اید.
تکبر ابزار ارزشمندی است اما مشروط بر آنکه شدیدا محتاطانه به کار گرفته شود.
بدتر از همه اینکه خوب بودن نوعی نمایش اخلاقی را نیز با خود به همراه دارد.
انسان جایزالخطاست و هر رفتار ضعیفی که از او سر بزند قابل پذیرش است اما اشخاص درجه یک متنفرند از اینکه دیگران ایشان را جایزالخطا دانسته و چنین تصوری در رابطه با آنها داشته باشد.
- باید اشتباه کرد .
فقط کافیست دست به کار شوید حتی اگر مرتکب اشتباه شدید ناگهان خواهید دید همه چیز برایتان امکان پذیر شده است و دیگر سعی نمی کنید مصمن از گناه و خطا باشید.بدین ترتیب شما در مسیری نا شناخته قدم نهاده اید .هیچ راهی وجود ندارد که مطلع شوید چه اتفاقی خواهد افتاد اما اینک نسبت به زمانی که همه چیز به خوبی پیش میرود و شما هم سعی دارید خوب و نمونه باشید شانس بیشتری وجود دارد که تمامی موارد سرگرم کننده و هیجان انگیز باشند.
البته اشتباه کردن نوعی ریشک است.برخی افراد میترسند ایده های پیشنهادی خود را مطرح کنند که مبادا کم بنیه و احمقانه باشند .آنها از آنچه که دیگران در موردشان فکر خواهند کرد در هراسند .
ریسک ها مقیاس سنجش افراد هستند. اشخاصی که هیچ گاه خطر نمیکنند بسیار محتاط بوده و سعی در حفظ کارهایشان دارند. اما آنهایی که خطر نمیکنند اغلب برداشته هایشان می افزایند.
بعضی ریسک ها در آینده به نتیجه میرسند.بنابراین برخی افراد دست زدن به چنین کارهایی را اشتباه میدانند. اما همواره خوب بودن همچون به عقب گام برداشتن است چون فقط در این صورت میتوانید ثابت کنید که در چه نقطه ای بوده اید.
موفقیت یعنی پیاپی شکست خوردن بدون آنکه ذره ای از اشتیاق و حرارت شما کاسته شود.
-از بیان ایده های احمقانه ی خود نترسید.
همه ی ما ممکن است به موانعی ذهنی برخورد کنیم اما باید این موانع را از سر راه برداریم.راه از میان برداشتن چنین سدهایی اهمیت ندادن به منعیات و دائما نگران خوب و شماره یک نبودن است.
جان کلیز – کمدین معروف –میگوید (( نبوغ خلاق مسئول موقعیت هایی به دور از تفکر انتقادی است. ))
از تعامل با افراد کارآزموده و درجه یک نهراسید .-
بهترینها همیشه دشوارترین ها هستند . آنها ساده دل و بی تزویرند بدون آنکه به همه جوانب پرسشی خاص بپردازند فقط یک بخش از آنرا بررسی میکنند. همین است که ایشان را در چشم همگان خوب و نیکو می نمایاند . این دسته از افراد هیچ تمایلی به سازش و مصالحه ندارند . شاید این قبیل افراد به دیگران و مخصوصا تشر بزنند و با تهدید با ایشان صحبت کنند. اما اگر شما نزد آنها بروید و تقاضای راهنمایی کنید و بگویید که میخواهید کاری را به خوبی به انجام برسانید مطمئنا با روی باز به شما پاسخ خواهند داد اگرشما کاملا بدانید که چه میخواهید و تمام توان خود را برای به دست آوردن آن به کار بگیرید گرچه ممکن است بحث و جدل هایی وجود داشته باشد آنها نیز به شما احترام خواهند گذاشت . شاید در همان لحظه ی نخست چنین نکنند اما چندی پس از آن به سوی شما خواهند آمد . البته تضمینی وجود ندارد که شما جایگاه شغلی بالاتر و برتری پیدا کنید اما حداقل از کار با آدمهای دون پایه بهتر است .
- فقط در صدد کسب جوایز نباشید .
تقریبا همه ی انسان ها برنده شدن و جایزه گرفتن را دوست دارند و همین انرژی نوسبب ایجاد درآمد است.اما آگاه باشید کمیسیون همواره جوایزی شناخته شده به اشخاص اهدا میکند. به عبارت دیگرآنچه اهدا میشود مطابق مد روز است.
اما نیروی ابتکاروخلاقیت نمیتواند متداول وشیک باشد چرا که از جانب کمیسیون به تصویب نرسیده است .
به دنبال مد نباشید فقط به موضوع انتخابی خود اطمینان کنید و آنرا پیش ببرید . بسیار بعید به نظر میرسد که وقتتان به هدر رفته و طرحی بی ارزش خلق کنید .
هنر واقعی همین جاست . هنر واقعی همین است.